به جست و جوی حقیقت

همیشه خانه به دوشم ...

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

Lara croft tomb raider


 من فیلمهای تاریخی رو خیلی دوست دارم ... اکشن و حادثه ای رو هم می پسندم ... پرداختن به سنت ها ، عقاید، آیین، مذاهب و نمایش لوکیشنها و آدمهای محلی رو عاشقم ... شناسایی و تحلیل نمادهای فراماسونها برام هیجان انگیزه .... طرفدار بازی آنجلینا جولی هم هستم... اما ... علی رغم اینکه فیلم مذکور ملغمه ای بود از همه اینها .. خوشم نیومد ازش ... اکشنهای بی منطق .. رفتارهای اگزجره ... حرکات مصنوعیش اصلا به دلم ننشست... تلاششون برای کسب قدرت و کنترل دنیا بیشتر منو یاد آدم بده ی کارتون کاراگاه گجت مینداخت تا هرچیز دیگه ای .... خلاصه که باب طبع همایونی ما قرار نگرفت!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Birdman

 

صدای ذهنی لعنتی ... این صدای ذهنی لعنتی...

چند روز پیش داشتم به یکی از دوستام میگفتم به غیر از اون باغ وحش درون که همه دارن (جُکش رو حتما شنیدین دیگه!؟) من یه کِرم درون، و یه موریانه ی ذهنی هم دارم ...

موریانه ی ذهنی کارش اینه که روزی سیصد بار بهم یادآوری میکنه: "داری لحظه هاتو به بطالت میگذرونی ... پیر شدی و هیچ غلطی نخوردی(موریانه ی بی تربیتیه.. خودم میدونم) ... چرا دست به کاری نمیزنی که کار باشه و مهم باشه و همه براش احترام و اهمیت قائل باشن!؟"

و کرم درون کارش اینه که وقتی سراغ چیزی میرم (اعم از اینکه علاقمندی باشه و تفریحی، یا جدی باشه و کاری) مدام توی مغزم وول میزنه و مجبورم میکنه بهتر باشم (که این یعنی چیزی که هستم نه فقط معمولی هم نیست.. که گه ترین ورژن موجوده از چیزی که باید باشه) ... کرم درونم هم بی ادبه ... اینم میدونم ... و چیزی که باعث تأسفه اینه که هیچ کاری ازم ساخته نیست برای ادب و تربیت کردنشون .. که اگر کاری ازم ساخته بود اول از همه خفه شون می کردم تا اینقدر حرف نزنن و اظهار نظر نکنن و منو نابوده حرفها و نظراتشون نکنن ...

"مرد پرنده ای" هم دقیقا همینه ... آدمی با همین صدای درون که لحظه ای آرومش نمیذاره ... با این تفاوت که اون مشهوره و من نیستم!! :((((((

 

پ. ن:

نمیدونم چرا اکثر قریب به اتفاق نویسنده هایی که نوشته هاشون با تم ذهنی من بسیار شبیهه ... یهو وسط ماجرا میزنن به صحرای نینوا!! و میرن تو خط تصویرسازی های به شدت انتزاعی و سوررئال!! از کوندرا گرفته تا هاروکی موراکامی ... اینم که نمونه ی فیلمیش! ... در هر صورت ... خوشم اومد از فیلم ... گرچه که غم عمیقی بهم القا میکرد ... با اینحال به شیوه ی مازوخیستانه ی خودم، خوشم اومد ازش !!



فعلا همین ...


گیج میزنم ... دور میخورم ... هنوز مرددم ...

اما از بلاتکلیفی هم خسته م ...


طی این سالها خیلی وب ساختم ... با محتواهای مختلف ... با مخاطبهای متنوع ...

اولین وبلاگم پرشین بود که زود ازش زدم بیرون ... 

یکی هم یه زمانی توی وردپرس ساختم اما با اونم کنار نیومدم ...

بقیه ... و همیشه ... توی بلاگفا بودم و بس ...


این تعلیق ناموجه ... گذشته از دلتنگی برای وبلاگستان ... حس بد تحقیر داره.

یه دلیل برای اینهمه بی توجهی ... کوچکترین عذر برای بی مسئولیتی به این بزرگی ... ذره ای عذرخواهی و ناراحتی از وضع موجود ... یه اپسیلون از هرکدومش میتونست هنوز توی بلاگفا نگهم داره ... اما دریغ ...


نمی دونم چقدر دووم میارم اینجا ... اما میدونم دیگه برنمیگردم بلاگفا ...


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰